تصویر هدر بخش پست‌ها

freedom web

شعله های عشق 𝒑𝟒

شعله های عشق 𝒑𝟒

| سیاهه نارگیله

از زبون مری 

ادرین بود در شکست و مثل یه قهرمان ها وارد شد و یه مشت به صورت پسرک زد و من همون موقع از حال رفتم 

از زبون ادرین 

مری از حال رفت منم بقلش کردم و بردمش خونه خودم و گذاشتمش رو تخت دختره بیچاره از ترس بیهوش شده 

بعد چند ساعت بهوش اومد

گفتم حالت خوبه باهات کاری نکرد که 

دوید به سمتم و بقلم کرد و گفت ممنون که منو نجات دادی همون موقع یه حسی بهم دست داد انگار عاشقش شده بودم اما نه نمیشه بعد خداحافظی کرد و رفت 

از زبون مری 

دیگه از خودم بدم میومد چطور تونستم بزارم یه پسر بهم دست بزنه بدتر اینکه میخواست بهم تجاوز کنه  دیگه نمیخواستم زنده بمونم پس رفتم به سمت پل رویال

از زبون ادرین 

کیف مری رو دیدم گفتم باید برم بهش بدم دیدم داره به سمت پل رویال میره اما چرا خونه اونا که اونور نیست

به سمتش دویدم دیدم رفت روی دیوار های کوچک پل وایساد 

از زبون مری 

به پل رسیدم روی دیوار های پل وایسادم داشتم خودمو به سمت پایین پرت میکردم که یکی دستمو گرفت...... 

پایان حمایت یادتون نره ❤