پادشاه نقابدار
سلاممممممممممممممم امادم بگویم من زنده هستم هوووووووو
ادرین
که دیدم چند تا پسر دارن میرن سمت مرینت الیا کلویی
مرینت
تو فکر اون عکسا و چیزای که دخترا گفته بودن بودم که خوردم به ی پسر و افتادم رو زمین اون هم معلوم بود خودش رو از قصد انداخت
یکی از پسر : او داداش خوبی
اون یکی : وای خاک برسرم هنوز دو روز نشده از بیمارستان امدیم بیروناااا
کلویی : از بیمارستان یا تیمارستان
الیا : شایدم از چشم پزشکی دو روز طول کشیده بفهمن بنده ی خدا نا بینا استتت
یکی از پسرا : خانم ادبتون رو نگه دارید
اون یکی پسر : اول دوست شما خورد به فیلکس
مرینت : دخترااا . ببخشید اقا حالتون خوب
فلیکس : اخ سرم
مرینت : واقعا ببخشید کاری هست که براتون بکنم
فیلکس : اره فکنم مرینت رو بغل کرد
مرینت : 🙂
و با همین صورت یق لباس فیلکس رو گرفت و صورتش رو نزدیک به صورت فیلکس کرد
فیلکس : به به خانم خودش فهمید چقدر با هوش مدل ندارید
مرینت : من ولی تو دفاع شخصی بله
فیلکس : چی
مرینت محکم زد تو صورتش یکی پا زد تو 🥕 بله و فیلکس رو ول کرد و یه کی با پا زد تو سرش
الیا : یادش گرامی نباد
کلویی : و الاهی گوه گربه و انواع حیوانات بر قبرش ببارد
و با هم زدن زیر خنده
---------------------------------------------------------------------
خوب تمام شد ۷ لایک و کامنت بایییییییی