عشق خونی p25 ❤️
سلام عزیزان باز منم امدم 💙 اینم از پارت اخر عشق خونی ❤️
که دیدم الوین اونجا وایساده(الوین ی یاروی ه که تو المان عاشق مری شده و بهش گیر میده)
☠️ تو اینجا چه غلطی میکنی؟
. فکر کردی میزارم با کسی جز من ازدواج کنی؟
که ادرین با کت شلوار سفید اومد تو
😈 مری اینجا چه خبره؟
. عشقم اون دیگه کیه؟
زدم تو دهنش و گفتم
☠️ به من نگو عشقم (باداد)
😈 مری این همونیه که بهم گفتی؟
☠️ خود کثافتشه راستی ایشون هم عشقم همسرم و شوهرم هست💍 ادرین اگرست
. نه دیگه قرار نبود اینطوری بشه یا تو مال من میشی یا مال هیچکس!
منم خیلی محترمانه لبخند ملیحی زدم و....
☠️🖕🏻🖕🏻🖕🏻......
😈 مرینت نه!
و چاقو رو فرو کردم تو شکمش 🗡️تو شکمش دو دور چر خوندمش ادرین هم اومد چهار بار چاقو رو کرد تو ی جاش🙄
به خودمون نگاه کردم. تو روز عروسیمون خون و خون ریزی راه انداختیم.. خونی که بخاطر عشق ریخته شده، پس من اسم عشقمون رو میزارم عشق خونی ❤️....
لباس عروس مشکی خودمو پوشیدم. از اول هم قرار بود این لباس عروسم باشه فقط می خواستم لباس عروس این مزون رو امتحان کنم که خونی شد🙄به سمت ادرین رفتم. دسته گل قشنگ مشکی مو داد دستم🖤💐دستم رو دور دستش حلقه کردم اروم اروم به سمت عاقد اومدیم. ایا بنده وکیلم
. بعله
. بعله
دسته گلم رو پرت کردم و مایک گرفتش
2 سال بعد......
☠️ خون این از بقیه شون قرمز تر بود مگه نه؟
😈 اره عشقم
☠️ نظرت چیه برای ی مدت بریم مرخصی؟
🎃 یعنی از قتل دست بکشید؟
😈 نه فقط برای ی مدت می خوایم بریم مسافرت میای؟
🎃 اره بریم!
𝓑𝓵𝓸𝓸𝓭𝔂 𝓵𝓸𝓿𝓮
𝓽𝓱𝓮 𝓮𝓷𝓭