دختری با قلب شکسته p5 💔
سلام ببخشید دیزوز نتونستم بپارتم...
_چش
تیشرت و شلوارم که خوب بود فقط ی شال سر
کردم و عینکمو گذاشتم روی موهام. الیاهم
مث من فقط شال سر کرد (افرین منم تو
مراسم مامان بزرگم همینطوری رفتم)
کفشامونو پوشیدیم رفتیم تو ماشین (میلاد
ماشینو اورده؟ /اره) ماشین رو روشن کردم و
به سمت بهشت زهرا راه افتادم..... جنازه ی
حاج اقا رو شستن و تحویل دادن، زنش که
خبر نداره شوهرش مرده، (الزایمر داره و بهش
نگفتن تو خونه س و یکی مراقبشه) پسراش و
نوه هاش هم دارن جنازه شو بلند میکنن،
دختراش پشت سر جنازه گریه می کنن و ما
نتیجه ها هم یاد بدبختی هامون میوفتیم
عرررر میزنیم. بقیه فامیل هم تکلیف شون با
خودشون معلوم نیس................
بابا بزرگمو رف تو قبر سه طبقه تا جنازه عموشو
بزاره تو قبر، پشمام تاحالا گریه باباجان رو
ندیدههههه بودم. اینجا هم ما باید پذیرایی
کنیم. ساندیس ، حلوا، خرما که وسط ش گردو
داره، دسمال کاغذی......
_ماهان؟
ماهان. نه ممنون (داره تعارف می کنه خرما و..... )
_صبحان
. نه ممنون
_ ادرین
مرسی من خرما برداشتم
_سینا
. نه مرسی
_ اشکان
. ممنون
_عمو افشین
. مرسی خوشگل عمو نمی خورم
_پیمان
. جان نه ممنون کمک نمی خوای؟
_نه زیاد ولی چیزه اینو بگیر بین مردا پخش کن من برم ببینم خاله اینا چیزی نمی خوان
. تعارف زدما
_کمک کن دیگه
. باعشه
_مامان جان انقد نزن رو پات پاهات درد می کنه
. مهسا مهسااااا مهساااا
درحالی که دستاشو میگرفتم
_جااااان جااان جاااان
. وقتی بابام نیس من این پاهارو می خوام چیکار؟ تو خونه بخاطر مامان نمی ذارن سروصدا کنم
ارزو. مامان بسته نزن دیگه بسه
. اری ولم کن ولم کننن
پروین زری معصوم. بسته اذر نزن
_مامان جان بیا یکم اب بخور
. نمی خورممممم
_بخور حداقل بتونی گریه کنی
. باشه
یهو حس کردم حالت تهوع دارم سریع سمت ی جوب رفتم و بالا اوردم......
الی. عه مهسا مهسا خوبی؟ باز گرما زده شدی بیا بریم اونجا شیر اب هست شالتو خیس کن بزار رو سرت.
شالمو خیس کردم گذاشتم رو سرم کلی صورتمو اب زدم و رفتم تو سایه نشستم.
_عه سلام خاله شیرین
شیرین. سلام خوبی؟
شیرین:ماشالله چقد خانوم شدی اخرین بار که دیدمت 6 سالت بود. چی شده رنگت پریده
_گرما زده شدم حالت تهوع گرفتم
شیرین. اها میلاد نیلسا داره گریه می کنه؟ (این یکی میلاد شوهر اینه)
میلاد شیرین. نه ولی مامانشو می خواد
_اخی دخترتونه؟
شیرین. اره اسمش نیلساس
_چند سالشه؟
شیرین. دوماه دیگه میشع ی ساله
دایی ممد. ممنونم ازتمام کسایی که تشریف اوردن به سرف نهار همه دعوتید.......... فلان جا.
_الیا تو بشین پشت فرمون
....... نیم ساعت بعد....
_الیا الیا نگه دار
عوقققققققققققققققققققققق
_بریم
رسیدن به سالن....
خاله معصوم. مصی چرا چیزی نمی خوری؟ برات جوجه بکشم؟
_نه نه ممنون خاله من وقتی گرما زده می شم اصلا چیزی نمی تونم بخورم...
𝓐 𝓰𝓲𝓻𝓵 𝔀𝓲𝓽𝓱 𝓪 𝓫𝓻𝓸𝓴𝓮𝓷 𝓱𝓮𝓪𝓻𝓽
𝓽𝓱𝓮 𝓮𝓷𝓭