تصویر هدر بخش پست‌ها

freedom web

پادشاه نقابدار

پادشاه نقابدار

| 𝓷𝓪𝓾𝓰𝓱𝓽𝔂

سلام 😈: دیدید دیدید الان پارت بعد میدهههههههههه سلام / ارام / نموخوامممممممم/ نخوااااااااااااااااا/ مرینت : ادرین تا حالا دیده بودی نویسنده و کوکی اینجوری کنن / ادرین : نه والا / مرینت : چیزی زدن / ادرین : نمیدونم / مرینت : تو چی می دونی / ادرین : نمیدونم / 😈 : سروران عزیزی که در مراسم خاکسپاری ادرین اگرست شرکت دادید شام نمیدیم برید گمشید خونه/ درست حرف بزن ولی راست میگه شام نمیدیم 

پسر : دارم میگم معلم جدیدم 

مرینت : اهان 

پسر : تو اینجا چیکار می کنی 

مرینت : درست صحبت کن می کنید 

پسر : اون وقت اگه درست حرف نزنم 

مرینت با خونسردی : زنگ میزنم مارتین 

پسر : انا انا(داره ادا مرینت رو در میاره)

ادرین : این پسر رو میشناسی 

سارا : معلومه دوست پسرش

که مرینت و پسر پخش زمین شدن و زدن زیر خنده 

یک ساعت بعد 

پسر : وای دلم    دلم درد گرفت 

مرینت : وای خدا الان اگه مارتین اینجا بود

پسر : وایییی نگو که اگه تخم مرغ می خواستیم بپزیم سرش گاز خوبی بود 

مرینت : اره ولی تخم مرغ دوست ندارم 

پسر که ب زور بلند شد و دستش رو روی میز گذاشت منم مرینت رو بلند کردم 

ادرین : مرینت بسته دل درد می گیری 

پسر : پس ادرین اگرست ایشون هستند 

مرینت : اره 😉

پسر : خوب من معلم جدیدتون میران دوپن چنگ هستم و دوست پسر مرینت هم نیستم داداششم 

همه کلاس باهم : مگه مرینت تک فرزند نیست

مرینت : نه هنوز یکی دیگه داداشم دارم 

ادرین : چرا به من نگفتی 

مرینت : فکردم فهمیدی چرا می خواستم بزنمت 

میران : پس بخاطر این منو فحش کش کردی 

مرینت : اره 

میران : داداش درست ولی شارژتم که جا نشد اخه واس خریدنش حداقل ی یه دقیقه وقت می بره 

مرینت : سوال منم همین 

میران : حقم اون هم فحش نبود 

مرینت : خوبه 😑

میران : چون روز اول فقط زنگ اول می خوام با دانش اموزان حرف بزنم و مشق ندارید (😈 : چه معلم خوبی ما روز اول معلمون تا تونست مشق داد دیگه زنگ خورد ولمون کرد ) خوب از 

سارا : من سارا راسی هستم دختر شهدار و یکی از طرفدارای درج یکی تون 

میران :😶😐😑

بغل گوش مرینت ی چی گفت مری خندید 

مری : فکر کنم 

میران : اهان 

وقت به مرینت رسید 

مرینت : چرا به من نگفتید دارید میاید 

میران : قرار بود مارتین بهت زنگ بزنه

ی پسر امد تو : دورغ میگه 

میران : من گفتم تو زنگ بزنی 

پسر : نه نگفت 

میران : دورغ میگه 

و مثل سگ و گربه افتادن به جون هم 

رز : ممنون 

مرینت : خواهش 

که فهمیدیم ...............

°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°

خوب این از این پارت ممنون از حمایتاتون و ۶ لایک و کامنت باییییییییییی

😈 : تا پارت بعد خداحافظ 

اهان ی سوال مرینت 

۱ : از ادرین حامله ش 

۲ : با ادرین قهر کنه بره 

خوب بایییییب

 

پادشاه نقابدار

پادشاه نقابدار

| 𝓷𝓪𝓾𝓰𝓱𝓽𝔂

سلام خوبید در چکارید 😈: در کار بی کاری /😑👏👏👏بورو کارای که این در یه دقیقه می کنه رو بکن 🙇🙋💁🙆🙅🤷🤦🙍🙎🧏💆💇🧖🛀🛌🧘🤾⛹️🏋️🏃🤸🚶🧍🧎🚴🚵🧗🤼🤹🏌️🏇🤺⛷️🏂🪂🏄🚣🏊🤽 ببین چقدر کار تو ی دقیقه می کنه / 😈 : برو بابا کی حوصله داره / واقعا این حرفت حق 

ادرین 

وقتی رسیدم 

مرینت : یسسسسسسسس 

الیا : راحت شدی  

مرینت : ارهههه فقط می خواستم یکی رو پیدا کنم بری.ن بهش 

کلویی : بهترین سوج بود 💃💃💃 

الیا : قشنگ رید.یم بهش 💃

مرینت : اره (کیا اینو درک می کنند 🧐🤨)

نینو : یعنی بستنی نمی خواید ؟

کلویی : دختر نیستی اگه چیزی که بهت گفتن می خورند رو برات نخرند و راحته ازشون بگذری حالا یا بستنی می خرید یا خونتون پا خودتون 

پسرا : نهههههههه 😭😭 

دخترا : ارهههههههه 😈😈😈😈😈

........................بعد از خودن بستنی .........................

رفتیم سر کلاس سارا با نفرت نگاه می کرد مرینت پیش من نشست و ما بقی پیش عشقاشون 😉معلم امد (😈:اااااااااا😭 / چته / هیچی فکن داری حرف می زنی یهو معلمو بالا سرت می بینی /😶تنم داره میلرزه / هنوز  فکر کن داری پشت سرش غیبت می کنی / ااااااا دیگه نگووووووو) ی پسر جوننننن و خوشتیپ مرینت داشت اب می خورد 

پسر : سلام من معلم جدیدتون هستم اقای 

که مرینت هرچی اب تو دهنش بود رو خالی کرد تو سر نینو بدیخت انگار رفته بود حموم

استاد : تو اینجا چیکار می کنی

مرینت : دقیقا این سوال منه 

.....

خوببب تمام لایک کامنت بار اخر اگه به ۵ کامنت نرس نمی زارمممممممم 😈 : دار گ.و.ه می خوره یکیتون بگید وای عای بود پارت بعد پارت بعد رو میده 

بایی 😈: خداحافظظ

 

 

 

 

 

پادشاه نقابدار

پادشاه نقابدار

| 𝓷𝓪𝓾𝓰𝓱𝓽𝔂

سلاممممم چطورید هی تو پارت قبل سوتی دادم هیچکس نفهمید 🥺🥺(بلند شدم دیدم ساعت ۸ شب بعد نوشتم رفتم صبحونه درست کنم)🤦🤦🤦با کوکم جنگ کردم سر این موضوع هییی 😑 الان قهر 🤦😒

مرینت 

داشتیم با ادرین از حرف های خاک برسری زدیم (چه می نازه الان رو مبلن مرینت رو پا ادرینه) 

مرینت : ای شیطون 

ادرین :😈

مرینت : ولی خدای چرا گذاشتم بهم تجاوز کنی

ادرین : امممم شاید چون دوستم داری 😉

مرینت : 😒

ادرین : ولی خودمونیما عجبه بدنی داری 🤤🤤👅💜

مرینت : مرگگگ 

ادرین : 👅🤤

مرینت : خیلی می خوای 

ادرین : افففف اره ولی فردا دانشگاه داریم باید بتونی راه بری

مرینت :🤤 

ادرین : چیههه شیطون 

مرینت : خیلی بدن سکسی داشتیاا 

ادرین : ( ارم لبش رو به گوش مرینت نزدیک می کنه ) واس تو 

مرینت :🤤👅🤗 بیا اینجا ببینم 

سر ادرین رو به سمت سینم هدایت کردم اونم سرش رو فرو کرد تو سینه هام و سرش رو تکون می داد 🤤 که یک دفع بغلم کرد و داشت میرفت تو اتاق 

مرینت : چیکار می کنیی 😆 ایی 

ادرین : هیسسسس  فردا کلاس داریم بریم بخوابیم 

مرینت : ادرینننن ارومم 😝😝😁

ادرین :😆

ادرین 

مرینت رو گذاشتم رو تخت و کنارش دراز کشیدم و محکم بغلش کردم 

صبح بلندشدم دیدم از حموم داره صدا میاد فهمیدم مرینت حموم (👏👏👏بریکلا اصلا اففف نابغ این فکرارو از کجات در میاریی) رفتم لباس پوشیدم (اگه یادتون باشه ادرین از اون وقتی که لباسشو در اورده بر نکرده) و رفتم کیف خودم و مرینت رو اماده کردم و داشتم صبحونه درست می کردم که دوتا دست ناز از پشت منو گرفت برگشتم و به صورت فرشتم نگاه کردم موهاش هنوز خیس بود (مگه به صورتش نگاه نکردی ) سرشو بوسیدم و باهم صبحونه خوردیم مرینت رفت اماده شه منم که اماده بودم یه لباس سفید با شلوار مشکی و یه کت مشکی چون اوایل پاییز بود که مرینت امد پایین یه کراپ ابی با یه شلوارلی سفید کفش ابی که بالاش مخمل سفید با یه کیف ابی پرید بغلم منم سرش رو بوسیدم و سوار ماشین شدیم و به سوی دانشگاه 

مرینت 

رسیدم دانشگاه هم نگاها رومون بود خوب ادرین پلدار ترین پسر جهان و کلی دختر براش میمردن رفتم پیش دخترا ادرینم رفت پیش پسر نشسته بودیم حرف می زدیم که ۳ عدد بزززززز (سارا خودم ساختم یک ادم مغرر و دختر شهدار هست خواهر کلویی کاگامی لایلا) 

سارا : هن میگم سلام اسم من سارا 

مرینت : مرینت هستم 

سارا : نمی دونستم ادری ژون خواهر داره خیلی شبیهش هستی 

بغل پسرا 

نینو : ادرین الان جنگ میشه بیا بریم 

ادرین : چیزی شده 

مرینت میپره وسط حرف ادرین : اولا اسم دوست پسرم رو درست بگو ادرین اقای ادرین نه چرا انقدر خودی اقای اگرست اصلا اسمش رو نگو دوما اره خیلیا گفتن به هم میایم و بعد حلقش رو به سارا نشون داد 

مرینت : عشقممم بستنی مخوام 

ادرین لپ مرینت رو می بوس 

ادرین : بیا بریم واست بخرم 

دخترا هم می پرن بغل پسرا منم مخوامممم 

پسرا : چشم 

مرینت : ی لحظه سرا اسم کاملم مرینت اگرست 

ادرین ی لبخند دختر کشی میزنه و باهم میرن بستنی بخرند 

---------------------------------------------------------------------

۱۰ لایک و کامنت 

باییییی 

من برم این کوک رو بیارم واسه پارت بعد 

 

 

 

پادشاه نقابدار

پادشاه نقابدار

| 𝓷𝓪𝓾𝓰𝓱𝓽𝔂

هی دو با نوشتم پاک شد 

ادرین 

بستنی رو گرفتم و رفتم سمت ماشین که دیدم مرینت دار ناله می کنه گفتم 

ادرین  : عشقم بلندشو بریم بستنی بخریم 

مرینت : نمی تونمممم پاهام درد میکنهههه

ادرین : الاهی بگردم ببخشید 

مرینت : 🥺 درد می کنهههه 

ادرین : ببخشید عشقم 

ادرین نشستم تو ماشین و شروع کردیم بستنی خوردن

.........................بعد از بستنی خوردن .....................

داشتم رانندگی می کردم که دیدم مرینت خوابه منم دیدم فرصت خوبی و رفتم خونه ی خودم مرینت رو گذاشتم تو اتاقم اخ کی با این لباسا می تونه بخوابه یه عکس از خودمو مری گرفتم و لباساشو در اوردم که نگام افتاد به بدنش وای خدااا🤤🤤🤤🤤🤤 ولی نه نباید اذیتش کنم یکی از لباسای خودمو برداشتم و تنش کردم که مری اون دو تا چشم های الماسیش باز کرد 

مرینت : عشقممممم (با صدای خواب الود)

ادرین : جونم عشقم 

مرینت : سردمممم

مرینت رو خوابوندم و پتو رو روش کردم 

مرینت : هنوز سرد 🥺🤗🤗 

دستاشا رو مثل بچش ها باز کرد منم رفتم لباسمو در اوردم و رفتم تو بغلش 

مرینت : اخ چه گرم 

ادرین : ای جوننننننننننننن

مرینت : لبشو گاز گرفت 

ادرین : سرش رو بوسید 

مرینت پاشو تو پاهای ادرین جا داد ادرین از مرینت لب گرفت و خوابید (😈 : هووووو کوکی امدددد های گایز )

مرینت 

بیدار شدم ساعت ۸ شب بود مگه من دیگه خوبم میره ی نگاه به ادرین کردم سرش رو بوسیدم و ارم جوری ک بیدار نشه از بغلش در امدم یه نگاه به لباسام کردم لباس ادرین برم بود یه لباس نو برداشتم رفتم حموم وقتی در امدم یه لباس دیگه پوشیدم و رفتم یه صبحانه ی خوشمزه درست کنم داشتم سوسیس هارو می پختم که یکی از پشت بغلم کرد از نفساش فهمیدم ادرین غذا رو تو بشقاب گذاشتم و میز رو چیدم امدم بیشینم که دیدم ادربن صندلی رو کشید کنار و نشست و بین پاهاش رو باز کرد و به پاهاش اشاره کرد که بشینم منم رفتم نشستم (😈: چندشششششش 🥴🥴🤮😵)و باهم صبحونه خوردیم که با کی اسرار ادرین قرار شد باهم زندگی کنیم وایی نه فردا دانشگاههههههههه خدااااااا (😈:😭😭😭😭😭😭😭😭/🤦خداا یکی منو نجات بده) ادرین رفت وسایل منو اورد  و باهم چیدیم و ااااا ادرین از خواستگاری کرد

ادرین : مرینت دوپن چنگ تو زیبا ترین خوشگل ترین و مهربون ترین کسی هستی که تو زندگیم دیدم میشه ملکه ی قلب من بشی و پیشم بمونی 

مرینت :🤭🤭🤭 بله 

از زبون راویییییی 

ادرین بلند میش و مرینت رو تو هوا می چرخونه و مرینت هم میخنده ادرین حلق رو دست مرینت می کنه و ادرین لبش رو میزاره رو لب مرینت (حواسم نبود نوشتم ادرین لبش رو میزاره رو لب ادرین 🤦🤦)

و وحشینه از هم لب می گیرند ادرین و وقتی از مرینت جدا میشه 

ادرین : وحشی اگه می دونستم قرار اینجوری لبمو بخری که لب ... 

مرینت میپره وسط حرفش و : خیلی خوشمزه بود که 

ادرین : جونم اگه بدونی کلی دیگه جا هم هست (الله اکبر 🤯/ 😈: 😈😈😈🤦 الان داداشمون داره میگه بییا الله اکبر) 

مرینت :🥴👅 بزار واسه بعد 

ادرین خندید 

مرینت لبشو به گوش مرینت نزدیک می کنه 

مرینت : ایجوری بخورم که تا چند روز نتونی راه بری 

ادرین : ایی شیطون 😈🤤

........ 

خیلی نوشتم به ۵ تا لایک و کامنت برسون تورو خداااا

😈: بایییییی 

نویسنده : بای